عسگراولادی جز معروفترین بازرگانان ایرانی است. در زندگی نامه اسدالله عسگراولادی آمده است که او زمانی وارد اتاق بازرگانی شد که هنوز سنش به گرفتن کارت بازرگانی نمیرسید. او به سلطان زیره ایران معروف است و علاوه بر صادرات زیره، در زمینه صادرات خشکبار، شکر و لوازم خانگی نیز فعالیت میکرد. او در سال ۱۳۸۰ اتاق بازرگانی صنایع ایران و چین را با ۶۵ عضو تاسیس کرد و هم اکنون با ۶۰۰۰ هزار عضو از بزرگترین اتاقهای بازرگانی کشور است.
زندگینامه اسدالله عسگراولادی
میخواهیم با مردی آشنا شویم که یک تنه قیمت زیره در کل بازارهای جهان را تعیین میکرد.
دوران کودکی و جوانی
در ۱۵ اسفند ۱۳۱۲ در در محله سیروس تهران به دنیا آمد. پدر و مادرش پنج سال قبل از تولدش در سال ۱۳۰۸ به علت زلزله و سیل از دماوند به تهران آمده بودند. آنها در سال ۱۳۱۵ به دماوند برگشتند و دوباره بعد از ده سال به تهران آمدند. او دو برادر و چهار خواهر داشت. پدرش حسین عسگر اولادی مغازهی عطاری داشت. در آن سالها وضعیت مالی خوبی نداشتند.
دنبال افزایش درآمد هستی؟
وبینار «۷ فرمول پول» فاصله تو تا کسب ثروته!
۴ جلسه محتوای ناب و نایاب
او و برادرانش از ۱۲_۱۳ سالگی مشغول به کار در بازار تهران شدند. عسگراولادی روزها کار میکرد و شبها درس میخواند. در دانشگاه تهران در رشته ادبیات پذیرفته شد ولی عصرهایی که فرصت داشت به دانشکده اقتصاد هم میرفت. گاهی هم سر کلاسهای حقوق مینشست. به قول خودش دانشگاه مثل امروز حساب و کتاب نداشت.
اولین تجربههای کاری عسگر اولادی
اولین حقوقی که گرفت روزی ۲ ریال و ماهی ۶ تومان بود. او آن زمان شاگرد مغازهای بود.
در زندگی نامه اسدالله عسگراولادی آمده که او با خرید و فروش یک کیسه کنجد در سن ۱۵ سالگی تجارت را شروع کرده است. او کنجد را به قیمت ۵۳ تومان از بازار خرید و با سود ۳۰ درصد به نانوایی فروخت. عسگر اولادی قبل از تمام شدن درسش در شرکت صادرات داییاش کار میکرد. همانجا تصمیم گرفت صادرکننده باشد نه واردکننده!
اما پولی نداشت که بخواهد کار را شروع کند. تنها دارایىاش خانهاى بود که در خیابان شهید مصطفى خمینى به مبلغ ۵۶۰۰ تومان خریده بود. در آن خانه با دو خواهر و پدر و مادر زندگى مىکرد. اولین ماشینش را هم که در سال ۱۳۳۳ خرید. یک فولکس به مبلغ ۵۹۰۰ تومان بود که با همین ماشین چند کیسه خواربار از بازار مىخرید و بین نانوا و بقال توزیع مىکرد.
ورود به اتاق بازرگانی
اولینبار که برای گرفتن کارت بازرگانی اقدام کرد ۲۲ سال داشت. طبق قانون این کارت به افراد بالای ۲۴ سال داده میشد. نایب رئیس از او بیست سوال پرسید تا نهایتا به او کارت بازرگانی دادند. عسگر اولادی آن سالها حجرهای به قیمت ۴۰۰۰ تومان خرید و به خریدوفروش خشکبار مشغول شد.
اولین صادرات اسدالله عسگر اولادی
در ۲۴ سالگی اولین صادراتش را شروع کرد و قسطی ۵ تن زیره خرید. اولین مشتریاش در صادرات سنگاپور بود. البته با کل دنیا مراوده داشت و دنبال مشتری میگشت. او در آن سالها معاملاتش در نیویورک را شروع کرد. جالب است بدانید که نیویورک بورس زیره است. به گفته خودش بعد از مدتی دیکتهکننده نرخ زیره ایران و جهان شد.
شرکت صادراتی حساس را در سال ۱۳۳۹ تاسیس کرد. در سال ۱۳۴۷ صادرات پسته و کشمش را هم شروع کرد. البته هنوز سرمایهاش آن قدر زیاد نبود که به راحتی بتواند پسته بخرد ولی چون تاجر خوشحسابی بود بازاریها به او پسته را به صورت نسیه میدادند و او هم یکماهه میفروخت و حسابش را تسویه میکرد.
تاسیس کارخانه زیره حساس و اضافه کردن داراییها
سال ۱۳۴۳ اولین انبارش را در خیابان تختى تهران خرید و کارخانه زیره حساس را همراه شریکش محمد حسن شمس در مشهد تاسیس کرد. هر سال از سودش دفتر و مغازه و ملک میخرید. در سراى امید که روزى در آن حجره قسطى خریده بود تمام دفاتر همسایه را خرید.
ثروت اسدالله عسگر اولادی
سرمایه خالص او ۹ میلیارد دلار آمریکا است و در زمان حیاتش یکی از ثروتمندترین مردان ایرانی بود.
در مورد داراییهایش گفته است: ” من از کم شروع کردم و بعد با کار و تلاش سرمایه ام را زیاد کردم. برای مثال میتوانید قیمت خانههایی را که خریدم بررسی کنید. اولین خانه ۵/۶۰۰ تومان بود که با مادر و خواهرهایم در آن زندگی میکردیم.
بعد از آن یک خانه به ارزش ۳۳ هزار تومان و بعدی را هم از وزیر فرهنگ شاه به قیمت ۱۴۰ هزار تومان خریدم. چهارمی را هم ۵۰۰ هزار تومان و پنجمی هم به قیمت ۱۴۰ میلیون تومان خریده شده است.
اکثر این خانهها را هنوز دارم. آنها را اجاره دادهام و هیچیک را نفروختهام. موارد شرعی را هم در مورد اموالم رعایت کرده ام و خدا هم به من کمک کرده است.
در مورد داراییهایم دروغ نمیگویم. مسجد و درمانگاه و مدرسه میسازم. در خارج از کشور به جز چند دفتر در دبی، لندن و هامبورگ مال دیگری ندارم. میلیاردر بودنم را پنهان نمیکنم و به آن افتخار میکنم. همان اولین خانه ام بیش از ۵ میلیارد میارزد. حالا حساب کنید خانه خیابان فرشته چقدر میارزد. پس چرا بگویم گدا هستم؟”
جالب است بدانید بزرگترین انبار تهران از اموال اسدالله عسگراولادی است. او ۱۰ کارخانه در ایران دارد. خانهای که در آن زندگی میکند به مساحت ۱۳۰۰ متر در خیابان فرشته است. خانه خیابان فرشته مهمترین دارایی او به شمار میآید؛ خانهای که گفته میشود فرش دست بافت ۵۰۰ متری کف آن را پوشانده است و ۱۰ میلیون دلار قیمت دارد. مسجد خیابان فرشته و صندوق قرض الحسنه خیابان فرشته نیز دیگر داراییهای وقف شده او به شمار میآیند.
بعضی از خانههای او دفتر روزنامه هستند. دفتر روزنامه زن که روزنامه ای اصلاحطلب است و صاحب امتیاز آن فائزه هاشمی است. دفتر روزنامه راستگرای رسالت هم یکی از املاک عسگراولادی است.
در یکی از خانههایش هم جلسات اولیه اقتصاد اسلامی تشکیل میشد. در این جلسات آیت الله بهشتی، آیت الله مطهری و نخست وزیر جنگ در دهه شصت حضور داشتند.
- بیشتر بخوانید: زندگینامه رضا علاءالدین
- بیشتر بخوانید:برجستهترین افراد موفق ایرانی
زندگی شخصی
او با دختر داییاش ازدواج کرده بود و از ازدواجش دو پسر و سه دختر داشت. در مورد فرزندان عسگراولادی اطلاعات خاصی در اینترنت نیست ولی همگی در ایران زندگی میکنند. یکی از فرزندانش امیرعلی عسگراولادی در حرفه پدر فعالیت میکند و مالک شرکت پسته درخت الماس سبز است.
عسگراولادی در ۸۶ سالگی در شهریور ۱۳۹۸ بعد از چند روز بستری در بیمارستان گاندی به دلیل عارضه مغزی فوت شد.
اصول عسگراولادی در تجارت
طبق گفته خودش در تجارت اصولی داشت. یکی از آنها این بود که هیچ وقت بیشتر از یکهفتم تنخواه را به کسی نسیه نمیداد. تا اگر پولش خورده شود باقی پول محفوظ بماند. هیچ وقت وام نگرفت. در خاطراتش گفته که بانکها به سراغ او میآمدند ولی وام نمیگرفت.
اصل دیگرش این بود که بیشتر از داراییاش نسیه نمیخرید. عوض نکردن شریک یکی از اصول عسکر اولادی بود. او به مدت ۵۰ سال با محمد حسن شمس شراکت کرد. او در خاطراتش در مورد شمس گفته:
در اولین سفرم به نیویورک پاى ساختمان معروف امپایراستیت که مجسمه راکفلر قرار دارد، ۳ جمله نوشته بود. موفقیت من به این ۳ جمله است. زودتر از دیگران مطلع شدم، زودتر از دیگران تصمیم گرفتم و وقتى تصمیم گرفتم چشمم را بستم و عمل کردم.
- بیشتر بخوانید: فاکتورهای موفقیت شغلی
- پیشنهاد ویژه: روانشناسی پول
خاطرات محمد حسن شمس شریک عسگراولادی
شمس در خاطراتش گفته :
“من و اسدالله هر دو پیش داییهایمان شاگردی میکردیم، آنها هر دو بازرگان بودند. در رفتوآمدهای آنها من هم با اسدلله آشنا شدم. بعدترها با هم کلاس شبانه رفتیم تا اینکه هر دو دیپلم گرفتیم و دانشگاه رفتیم. از همان زمان به فکر این بودیم که از داییهایمان جدا شویم. اسدالله در آن زمان عشق به صادرات داشت. میخواست در این حوزه کار اساسی کند. دایی اسدالله در حوزه صادرات فعالیت میکرد.
زمانی که تصمیم گرفتیم به طور مستقل کار کنیم، اصرار داشت که به حوزه صادرات علاقهمند است. دایی من در زمی واردات چای، قند و شکر فعالیت میکرد مغازه ای را به صورت قسطی خریدیم تا کارمان را شروع کنیم من با اصول واردات آشنایی داشتم. اما وقتی اسدالله اصرار کرد که در صادرات با هم کار کنیم، قبول کردم
برای شروع کار با افراد زیادی مشورت کردیم. در ابتدا دانه های روغنی صادر می کردیم. بعد به صادرات خشکبار علاقهمند شدیم. و در نهایت هم برای پیشرفت کارمان شرکت حساس را تاسیس کردیم.
خانواده اسدالله پولدار نبودند. اما خودت همت و پشتکار زیادی داشت. بیشتر شبها دوتایی تا آخر شب کار میکردیم. آن زمان بیشتر کارها دستی انجام میشد. مجبور بودیم بمانیم، نامه بنویسیم تا شبانه به تلگرافخانه ببریم.
من در صف تلگرافهای داخلی میایستادم و اسدالله هم در صف تلگرافهای خارجی تا برای تجارت برای این و آن نامه بفرستیم. اگر همت و پشتکار نداشتیم، فکر میکنید میتوانستیم به اینجاها برسیم؟
کتاب فرجام بازار: خاطرات عسگراولادی
نشر کارآفرین این کتاب را در سال ۱۳۹۲ منتشر کرده است. اصلیترین موضوعات کتاب پیرامون او و خانوادهاش، وقایع سیاسی بازار تهران، سالهای ابتدای انقلاب، دولت میرحسین موسوی، دولت آیتاللههاشمی رفسنجانی، رابطه با حجت الاسلام و المسلمین سید محمد خاتمی و سختیهای دوران دولت دکتر محمود احمدینژاد است.
بهراد مهرجو، نویسنده این کتاب سعی دارد در مورد اتفاقات سیاسی و اجتماعی معاصر گفتوگو کند. «فعالیتهای سیاسی هدفدار»، «اوج اختلافها»، «دوران جدید»، «رابطه با روحانیت»، «دولت هاشمی و خاتمی»، «اتاق و فعالیتهای سیاسی» و … عنوانهای فصلهای این کتاب هستند.
رابطه اسدالله عسگراولادی و برادرش
با اینکه هر دو در خانواده ای بازاری و متدین بزرگ شدند ولی حبیب الله دنبار سیاست رفت و اسدالله بازاری شد.
در همه سالهایی که اسدالله با ظاهر کروات زده و مدرن کار صادرات انجام میداد برادرش معمولا در زندان بود. او ۱۳ سال در دوره محمدرضا پهلوی در زندان بود.
بخاطر فعالیت های سیاسی حبیب الله در ابتدای انقلاب عسگراولادی مدتی فامیلی خود را به عسگری تغییر داد.
البته اسدالله گاهی در جلسات سیاسی شرکت میکرد ولی فقط گوش میداد. خودش را قاطی سیاست نمیکرد و تنها حرکت سیاسیاش در آن سالها این بود که یک بار نامه نیروهای انقلابی را در سفر خارجیاش به امام خمینی رسانده بود.
میگویند امام اجازه وجود نداده بود اما وقتی متوجه شد او برادر حبیب الله است پس از دادن جواب نامه صورت اسدالله را بوسیده و گفته: ” این بوسه را به برادرت تقدیم کن”
جنجال نوهی لاکچریباز عسگراولادی
در سال ۹۸ از پسری به نام بهادر عسگراولادی، عکسهای لاکچری در خارج از کشور در شبکه های اجتماعی منتشر شد. خانواده عسگر اولادی این ادعا را رد کردند و اعلام کردند که نسبتی با فرد مربوطه ندارند. و همه بچهها و نوههای او در ایران زندگی میکنند.
کلام آخر
با بررسی زندگی نامه اسدالله عسگراولادی درمییابیم که تلاش مستمر، علاقهمند بودن به شغل و داشتن اصول در کار میتواند باعث موفقیت ما در زندگی شغلی شود.
منابع: