انگیزه_چگونه انگیزه را در خودمان بوجود بیاوریم؟تکنیک ها و راهکارهای افزایش انگیزه
سلام. احتمالاً شما هم تجربه این موضوع را داشتید که باشگاه ثبتنام کنید و بخواهید ورزش را شروع کنید؛ اما به دلیل اینکه یک مدت انگیزه خود را از دست دادید ورزش را کنار گذاشتهاید. یا میخواستید که ادامه تحصیل بدهید؛ اما به دلیل نداشتن انگیزه کافی یا اینکه حس درس خواندن ندارید آن را رها کردید. ممکن است الان پشیمان هم باشید.
یا ممکن است قبلاً میخواستید کاری را شروع کنید یا مهاجرت کنید یا هر موضوع دیگری. این عدم موفقیت در این کارها را به یک موضوع نسبت میدهید. اینکه اگر انگیزه کافی برای انجام این کارها را داشتید حتماً در آنها موفق میشدید.
من علیرضا مطلبی میخواهم در رابطه با دغدغه ایجاد انگیزه در خودمان با شما صحبت کنم. همچنین یک سری نکات که در مدیریت انگیزه به شما کمک میکند را مطرح میکنم. با من همراه باشید
افسانههای انگیزه
قبل از اینکه وارد بحث انگیزه شویم چند افسانه در رابطه باانگیزه را به شما میگویم.
اولین افسانهای که در رابطه باانگیزه وجود دارد این است که انگیزه تنها عامل موفقیت ما در زندگی است.
دو: یکبار که انگیزه بالا برود کافی است و برای همیشه بالا میماند.
سه: تا انگیزه نباشد من نمیتوانم کارم را شروع کنم.
چهار: انگیزه مقوله بسیار سادهای است و تو فقط به هدفگذاری نیاز داری.
افسانه اول
افسانه اول میگوید انگیزه تنها عامل موفقیت ماست و ما برای موفقیت فقط به انگیزه نیاز داریم. واقعیت این است که ما بسیاری از اوقات شاهد موفقیت افرادی هستیم که انگیزه زیادی هم برای موفقیت و انجام دادن کارشان نداشتند؛ اما به موفقیت رسیدند.
انگیزه یکی از پارامترهای موفقیت است. ما برای موفق شدن به پارامترهای دیگری هم نیاز داریم. میتوانیم انگیزه را به سوخت ماشین تشبیه کنیم. اگر ماشین ما پر از بنزین باشد اما چرخ نداشته باشد ما به مقصد نمیرسیم.
انگیزه مانند سوخت ماشین ماست. چقدر خوب که سوخت ماشین ما همیشه پر باشد. چقدر خوب که ما مثلاً از بنزین سوپر استفاده کنیم؛ اما این را فراموش نکنید که ماشین ما برای حرکت بهجز بنزین به چیزهای دیگری هم نیاز دارد. ما نیازهای روانی دیگری نیز داریم که آنها هم باید برآورده شود. تا ما درنهایت با سرعت بیشتری به سمت اهدافمان پیش برویم.
افسانه دوم
افسانه دوم میگوید انگیزه که بالا برود کافی است. برای موفقیت باید یکبار انگیزه خودتان را بالا ببرید و دیگر نیازی نیست. انگیزش در روانشناسی معمولاً درکنار کلمه هیجان میآید. جنس هیجان پایدار نیست. شما همیشه خشمگین نیستید. شما ممکن است 5 دقیقه، 10 دقیقه، یک الی دو ساعت خشمگین باشید.
یا مثلاً ممکن است 5 دقیقه یا 10 دقیقه به خاطر یک فیلم ترسناک یا یک تصادف وحشتناک بترسید. یک سال نمیترسید. ما همیشه شاد یا همیشه غمگین هم نیستیم. یادمان باشد اگر هیجانات ما پایدار باقی بمانند میتوانند تبدیل به اختلالات روانی شوند. غمی که زیاد پایدار باشد احتمالاً ما را دچار افسردگی مزمن میکند. یا ترسی که زیاد باشد میتواند تبدیل به فوبیا شود.
میخواهم این را به شما بگویم که انگیزش درکنار کلمه هیجان میآید. جنسش هم تقریباً مانند همان است و پایدار نیست. بعضی روزها ما خیلی باانگیزهایم و بعضی از روزها انگیزه زیادی نداریم.
افسانه سوم
افسانه سوم که در رابطه باانگیزه گفتم این بود که تا انگیزه نباشد نمیتوان کاری کرد. واقعیت این است که تعریف انضباط شخصی (self discipline) با این افسانه در تضاد است. ما میتوانیم خیلی از کارهایی که برای موفقیتمان لازم است را بدون داشتن انگیزه انجام دهیم. چقدر خوب که انگیزه را در خودمان به وجود بیاوریم.
اما در ابتدا یک تذکر به شما میدهم
شما میتوانید انگیزه نداشته باشید و موفق شوید.
شما میتوانید یکجاهایی انگیزه نداشته باشید و کارهایتان را انجام دهید. یادمان باشد ما قرار نیست همیشه عالی (high) باشیم. ما نیاز داریم برای موفقیت کارهایمان را انجام بدهیم، بعضی از اوقات باانگیزه بالا بعضی از اوقات بدون انگیزه.

موفقیت
افسانه چهارم
افسانه چهارمی که به شما گفتم این بود که انگیزه مقوله عجیبوغریبی نیست؛ مثلاً شما هدف بگذارید انگیزه شما بالا میرود. میبینیم خیلیها هدفدارند ولی انگیزه بالایی ندارند. خیلیها هدفگذاری میکنند ولی برای آن کاری انجام نمیدهند.
به زبان سادهتر انگیزه یک مقوله سهل الممتنع است. برای خیلیها ممکن است راحت به وجود بیاید. برای خیلیها ممکن است سخت باشد. ما میتوانیم با استفاده از یک سری تکنیک ها و راهکارها انگیزه را در خودمان به وجود بیاوریم. آن را مدیریت کنیم و سعی کنیم از افتوخیز زیاد آن جلوگیری کنیم. درنهایت با یک باکِ پر به سمت اهدافمان برویم.
اما برویم سراغ تکنیک های افزایش انگیزه
تکنیک های افزایش انگیزه
اولین چیزی که برای بالا بردن انگیزه نیاز دارید این است که مشخص کنید از زندگی و آینده چه میخواهید. در ذهن خودتان فرض کنید به پنج سال بعد رسیدید. چه چیزهایی دارید؟ کسی که نمیتواند آینده را برای خودش دقیق و واضح مجسم کند احتمالاً انگیزه بالا برای انجام کارهای زیاد هم نمیتواند در خودش به وجود بیاورد.
زمانی که شما آدمهای افسرده را میبینید میدانید که برنامهای برای آینده ندارند. میبینید که امید زیادی به چند سال بعد ندارند. این افراد خودشان را آدمهای ناتوانی میبینند. بعضیاوقات این افراد خودشان را لایق رسیدن به یک سری از اهداف نمیدانند. همین موضوع باعث میشود که نتوانند در خودشان انگیزه به وجود بیاورند.
یعنی یکی از ویژگیهای آدمهای افسرده این است که کاری نمیکنند. خروجی ندارند. سراغ کارهای مهم خودشان نمیروند. بعضیاوقات این انگیزه آنقدر در این افراد پایین است که حتی خودشان سر سفره ناهار و شام نمیروند غذا بخورند. خانواده غذا را برای آنها میآورد.
بنابراین به یکچیزی دقت داشته باشید. با خودتان فکر کنید در پنج سال آینده، سه سال آینده تا سالِ آینده به چه چیزی رسیدم. چه مدرک تحصیلیای دارم؟ چقدر درآمد دارم؟ چقدر کتاب خواندم؟ آیا مهاجرت کردم؟ آیا در دانشگاه جدیدی تحصیل میکنم؟ آیا شغلم را عوض کردم؟ آیا زبانِ جدیدی یاد گرفتم؟ و…
جواب شما به این سؤالات میتواند هر چیزی باشد. شما میتوانید هر جوابی به این سؤالات بدهید که تا سالِ آینده تا سه سالِ آینده به چه چیزهایی در زندگی رسیدید. من اگر چشمانداز روشنی نسبت به آینده خودم داشته باشم میتوانم انگیزه را در خودم بالا ببرم.
لطفاً
لطفاً بنشینید و جدی به آیندهتان فکر کنید. قرار است به چه چیزهایی در زندگی برسم. به این موضوع فکر کنید که اگر من به اینها برسم چجور انسانی هستم؟ اگر ازدواج کنم چجور انسانی هستم؟ اگر شرکت خودم را تأسیس کنم چه اتفاق خوبی برای من میافتد؟ اگر در خانه موردعلاقهام ساکن شوم چه اتفاقی برای من میافتد؟ چه حسی دارم؟
تصویری که شما از آینده در ذهن خودتان دارید چیست؟ باید دقیق و واضح این را در ذهن خودتان مجسم کنید. بازمان بندی. چیزی که من الان برای شما توصیف کردم همان هدفگذاری است اما هدفگذاری بهتنهایی برای ایجاد انگیزه در شما کافی نیست. شما باید هدف داشته باشید. هدف شما هم باید واضح و شفاف باشد.
هدفتان را روی کاغذ بنویسید؛ اما یادتان باشد این هدف باید در شما ایجاد انگیزه کند؛ بنابراین باید چالشی هم باشد؛ یعنی این هدف باید آنقدر سخت باشد که شما احساس کنید من اگر تلاش زیاد کنم به آن میرسم و در شما ایجاد انگیزه نیز بکند.
من یکجملهای را همیشه میگویم. رؤیا آن چیزی نیست که ما همیشه در خواب میبینیم، رؤیا آن چیزی است که نمیگذارد شبها بخوابیم. در اصل شما باید هدفی را برای آینده انتخاب کنید که هم سخت باشد و هم جذاب. همچنین زمانی که به آن برسید احساس کنید انسان متفاوتتری هستید.

هدف گذاری
راهکار دوم
بیایید مشخص کنید که دلیل شما از رسیدن به این اهداف چیست؟ چرا میخواهید یک ماشین مدلبالا بخرید؟ چرا میخواهید در فلان دانشگاه در فلان رشته قبول شوید؟ چرا میخواهید ازدواج کنید؟ چرا میخواهید مهاجرت کنید؟ چرا میخواهید شرکت خودتان را راه بیندازید؟
به این چراها فکر کنید Stat whit Why. این اسم یک کتاب است. با چرا شروع کنید. اینکه من چرا میخواهم لاغر شوم؟ چون میخواهم فلان لباس اندازهام بشود یا لاغر شوم که سکته نکنم. دو دلیل مختلف برای ورزش کردن. چرا میخواهم فلان ماشین را بخرم؟ چون باجناقم این ماشین را خریده و من میخواهم یک ماشین مدلبالاتر بخرم. یا میخواهم این ماشین را بخرم چون خودم حس بهتری دارم. خانوادهام راحتتر هستند. یا خریدن این ماشین در کسبوکارم تأثیر دارد و به افزایش درآمدم کمک میکند.
چرا؟!
به این موضوع فکر کنید که هدفی که گذاشتید برای چیست؟ چرا میخواهید ادامه تحصیل بدهید. چون میخواهید از سربازی فرار کنید یا میخواهید ادامه تحصیل بدهید چون درآمد بالاتری خواهید داشت. چرا میخواهید ازدواج کنید؟ چون احساس تنهایی میکنید و میخواهید از تنهایی دربیایید یا میخواهید ازدواج کنید که احساس آرامش بیشتری داشته باشید.
بسیاری از اوقات انسانها یک رفتار دارند با دلایل مختلف. باید عمیقاً به این موضوع فکر کنید که چرا میخواهید کاری را انجام بدهید. چرا میخواهید به این هدف برسید. این چراها به شما کمک میکند تا درمسیر رسیدن به هدف کم نیاورید.
چرا میخواهم پزشکی قبول شوم؟ چون پدرم اصرار میکند و میگوید من پزشک نشدم تو پزشک شو؛ یعنی این هدف نیابتی است. یا من خودم دوست دارم پزشک شوم که به انسانها بیشتر کمک کنم.
خواهشی که از شما دارم این است که دلایل خودتان را برای رسیدن به هدف مشخص کنید. حداقل پنج دلیل برای رسیدن به خواسته خودتان بنویسید؛ زیرا هدف ساختمان است و این دلایل فونداسیون و پایه این ساختمان. اگر میخواهید این ساختمان استوار باقی بماند باید یکپایه محکم و یک پی قوی برای آن در نظر بگیرید.
راهکار سوم
لطفاً یک برنامه عملی داشته باشید. در ابتدا مشخص کردیم چه چیزی میخواهیم. هدفگذاری کردیم. سپس گفتیم چرا میخواهیم به این هدف برسیم. دلایل خودمان را مشخص کردیم. الآن میخواهیم ببینیم که چگونه میتوانیم به این هدف برسیم؛ یعنی به سه سؤال جواب دادیم. چی؟ چرا؟ چگونه؟
در این مرحله باید یک برنامه عملی برای خودمان داشته باشیم. یک سلسله اقداماتی که من وقتی میخواهم به این هدف برسم چهکارهایی باید انجام بدهم. چه مسیری را باید طی کنم؟
میخواهم درآمدم را سه برابر کنم. برای اینکه درآمدم را سه برابر کنم باید چهکارهایی انجام بدهم؟ آیا باید شغل دوم داشته باشم؟ آیا باید مهارتم را افزایش بدهم؟ آیا باید کسبوکارم را در فضای آنلاین ببرم؟ آیا باید شرکت خودم را تأسیس کنم؟ چیزهایی که لازم است تا درآمد من سه برابر شود چیست؟
برنامه ریزی
شما باید یک برنامه عملی داشته باشید. هدف بدون برنامهریزی رویایی بیش نیست. شما باید مشخص کنید که من برای اینکه به هدفم برسم باید چه مسیری را طی کنم؟ چه برنامهای داشته باشم؟ در این ماه باید به چهکارهایی برسم؟ در سه ماه آینده به کجا رسیدم؟ و تا سال آینده که میخواهم به این هدف برسم در هرروز چهکارهایی را انجام دادم.
چیزی که میخواهم به شما بگویم تکنیک کالباسی است. هدف را خورد کنید. هدف خودتان را به اقدامات کوچک تقسیم کنید. شما هیچوقت یک بسته بزرگ کالباس را گاز نمیزنید. آن را لایهلایه میکنید. هدف شما هرچقدر هم بزرگ باشد باید به اقدامات و کارهای کوچک تقسیم شود.
شما برای خودتان مشخص کنید برای رسیدن به این هدف چهکاری باید انجام بدهم. تا ماهِ آینده تا سالِ آینده و امروز؛ بنابراین در ابتدا لیست کنید که برای رسیدن به این هدف لازم است چهکارهایی را انجام بدهید. بعد این را به یک برنامه مدون و دقیق تبدیل کنید.
یادتان باشد بسیاری از اوقات شما باید شروع کنید تا انگیزه در شما بالا بیاید؛ یعنی اینطور فکر نکنید که من باید انگیزه داشته باشم تا شروع کنم. نه. خیلی از اوقات شما شروع میکنید و انگیزه میآید. بعدازآنکه انگیزه آمد شما بیشتر کار میکنید و در لوپ موفقیت میفتید.
یادتان باشد هم خواجه و همخانه و هم کعبه شمایید…

برنامه ریزی برای رسیدن به هدف
[mp3j track=”http://dl.potansiel.com/podravan/Angize.mp3″volslider=”y”]